سرودِ دانشِ نو یا نغمه‌یِ پیروزیِ رنسانس -

نامه‌ی گارگانتوآ به پسرش پانتاگروئل

سخن سردبیر

12/17/20253 min read

Lettre de Gargantua à son fils Pantagruel


سرودِ دانشِ نو یا نغمه‌یِ پیروزیِ رنسانس - نامه‌ی گارگانتوآ به پسرش پانتاگروئل


Maintenant toutes disciplines sont restituées, les langues instaurées, Grecque sans laquelle c'est honte que une personne se die sçavant, Hebraicque, Caldaicque, Latine. Les impressions tant elegantes et correctes en usance, qui ont esté inventées de mon eage par inspiration divine, comme à contrefit l'artillerie par suggestion diabolique.


امروز همه‌ی رشته‌ها احیا شده‌اند زبان‌ها بنیاد شده اند، یونانی، که بی آن شرم است که کسی خود را فاضل/دانا بخواند، عبری، کلدانی و لاتین، متون چاپی، در چاپخانه،‌‌ بس زیبا و درست در دست هستند، که در زمان حیات من با الهام اهورایی اختراع شدند، در عوض توپ‌خانه‌ با القا‌ی اهریمنی.


امروز همهٔ رشته‌ها احیا و همهٔ زبان‌ها ساخته شده‌است: یونانی که بی آن شرم است کسی خود را فاضل بخواند عبری، کلدانی، لاتین. متون مطبعی (چاپی)، در چاپخانه، بس زیبا و درست در دست است، که در زمان حیات من، به عکس توپخانه که با القای ابلیس، با الهام خدایی اختراع شده‌است.


Tout le monde est plein de gens savans, de precepteurs tresdoctes, de librairies tresamples, qu'il m'est advis que ny au temps de Platon, ny de Ciceron, ny de Papinian n'estoit telle commodité d'estude qu'on y veoit maintenant. Et ne se fauldra plus dorenavant trouver en place ny en compaignie qui ne sera bien expoly en l'officine de Minerve. Je voy les brigans, les boureaulx, les avanturiers, les palefreniers de maintenant plus doctes que les docteurs et prescheurs de mon temps.


همه‌ی دنیا آنقدر پر از افراد فاضل/دانا، آموزگاران بسیار فاضل، کتابخانه‌های پر وسیع است که نظرم بر این است که نه در زمانِ فلاطون و نه سیسرون و نه پاپینیَن چنین تسهیلاتی کنون برای تحصیلات است دیده نمی شده‌است. آنکه در مکتب/دار مینرو پرداخته نشده باشد، زین پس نبایست که به میدان و به حلقه‌ی یاران درآید. من دزدان و جلادان و پیاده‌نظام نیساری و مهتر امروز را داناتر/فاضل‌تر از فضلا و ملایان زمان خود می‌بینم.


همهٔ عالم پر از افراد دانا، آموزگاران بسیار‌دان، کتابخانه‌های پربار که به گمانم نه در عصر افلاطون و نه سیسرون و نه پاپینین، تسیهلاتی که اکنون برای تحصیل مهیاست دیده نمی‌شده‌است. آنکه در مکتب مینروا تربیت نیافته‌باشد از این پس نباید به میدان و به حلقهٔ یاران درآید. من دزدان و جلادان و سربازان پیاده و مهتران امروزه را داناتر از فضلا و ملایان زمان خودم می‌بینم.



Que diray je? Les femmes et filles ont aspiré à ceste louange et manne celeste de bonne doctrine. Tant y a que en l'eage où je suis jay esté contrainet de apprendre les lettres Grecques, lesquelles je n'avoys contemné comme Caton, mais je n'avoys eu loysir de comprendre en mon jeune eage. Et voluntiers me delecte à lire les moraulx de Plutarche, les beaulx dialogues de Platon, les monumens de Pausanias, et antiquitez de Atheneus, attendant l'heure qu'il plaira à dieu mon createur me appeller et commander yssir de ceste terre.


چه بگویم؟ زنان و دخترکان به این شکوه و جان مینویِ دانش نیکو دست یازیده اند. آنقدر زیاد است که در سنی که من دارم مجبور شدم که ادب یونان بیاموزم، که مانند کتون از آن بیزار نبودم، اما در زمان جوانی ام فراغ دربرگرفتنش را نداشتم. و با کمال میل محظوظم از خواندن اخلاقیات پلوتارک، محاورات زیبای افلاطون، یادگاران پوزانیاس و متون کهن آتِنه، در حالی که منتظرم که خداوند خالق مرا فراخواند و فرمان خروجم از این عالم خاک دهد.


چه بگویم؟ زنان و دخترکان سخت خواهان این شکوه و جان مینوی دانش بوده‌اند. چنان سخت که مجبور شدم ادب یونانی را که هرچند مانند کتون از آن بیزار نبودم، در عنفوان جوانی فراغتی برای آموختنش نداشتم، در این سن بیاموزم. و در این حال که منتظر دعوت خداوند خالقم و فرمان خروجم از این عالم خاکی‌ام با کمال میل از خواندن اخلاقیات پلوتارک، محاورات زیبای افلاطون، آثار پوزانیاس و متون کهن آتنه حظ می‌برم.







Parquoy mon filz je te admoneste que employe ta jeunesse à bien profiter en estude et en vertus. Tu es à Paris, tu as ton precepteur Epistemon dont l'un par vives et vocables instructions, l'aultre par louables exemples te peut endoctriner. J'entens et veulx que tu aprenes les langues parfaitement.


به همین دلیل است، فرزندم، که به تو پیشنهاد می دهم که جوانیت را برای پیشرفت در علم و فضیلت به کار گیری. در پاریس هستی و برای آموزگار اِپیستمون را در خدمت داری : یکی تو را آموزشی زنده و شفاهی‌ست، دیگری می تواند تو را توسط مثال‌های ستایش‌بر‌انگیزش تربیت کند. منظورم این است و می خواهم که تو این زبان‌ها را نیک فرابگیری.


به همین مناسبت، فرزندم، تو را پند می‌دهم که جوانیت را صرف پیشرفت در علم و فضیلت کنی. در پاریس هستی و اِپیستمون را محض آموزگاری در خدمت داری که یکی تو را با تعالیم زنده و شفاهی، دیگری با مثال‌های ستایش‌بر‌انگیزش می‌تواند تربیت کند. منظورم این است و می‌خواهم که تو این زبان‌ها را نیک فرابگیری.


Premierement la Grecque comme le veult Quintilian. Secondement la Latine. Et puis l'Hebraicque pour les sainctes letres, et la Chaldaicque et Arabicque pareillement, et que tu formes ton stille quand à la Grecque, à l'imitation de Platon: quand à la Latine, à Ciceron.


ابتدا یونانی باستان، چنانکه کوئنتیلیانوس می خواهد. دوم لاتین ، سپس عبری برای متون مقدس و کلدانی و عربی نیز برای همان دلیل و که قلمت را برای یونانی باستان به سیاقِ افلاطون شکل دهی و برای لاتین به سیاقِ سیسرون.


ابتدا یونانی، آنچنانکه کوئنتیلیانوس می‌خواهد. دوم لاتین. و سپس عبری برای متون مقدسه و کلدانی و عبربی هم به همان مناسبت و اینکه قلمت را در یونانی به سیاق افلاطون و در لاتین به سیاق سیسرون بپروری.


Qu'il n'y ait hystoire que tu ne tienne en memoire presente, à quoy te aydera la Cosmographie de ceulx qui en ont escript. Des ars liberaux, Geometrie, Arismeticque et Musicque, je t'en donnay quelque goust quand tu estoys encores petit en l'eage de cinq à six ans, poursuys la reste, et de Astronomie saiche en tous les canons, laisse moy l'Astrologie divinatrice, et l'art de Lullius comme abuz et vanitez. Du droit civil, je veulx que tu saiche par cueur les beaulx textes, et me les confere avecques philosophie.

می خواهم که در صفحه‌ای از تاریخ نباشد که تو آنرا در ذهن نداشته باشی و بدین منظور تو از کوسموگرافی‌های افرادی که آز این دست نوشته‌اند کمک خواهی گرفت. از هنر‌‌های آزاد: هندسه، ریاضی و موسیقی. هنگامی که پنج یا شش سال داشتی ذائقه‌ی این‌ها را به تو داده‌ام، باقی را پی بگیر و همه‌ی قوانین اختر‌شناسی را یاد بگیر اما طالع‌بینی (ستاره‌شناسی) و علم لولیوس (=کیمیا) را برای خاطر من ، به دلیل همه‌ی افراط و پوچی‌اش رها کن. از حقوق مدنی، می خواهم که تو زیباترین متن‌هایشان را از بر باشی و آنها را در کنار متون فلسفی بگذاری.


از تو می‌خواهم که صفحه‌ای از تاریخ نباشد که در ذهنت نداشته باشی و بدین منظور می‌بایست از کوسموگرافی‌های افرادی که چنین مطالبی نوشته‌اند استفاده کنی. از هنرهای آزاد، هندسه، ریاضی و موسیقی، هنگامی که پنج-شش سال داشتی، ذائقه‌ای به تو داده‌ام، باقی را خود پی بگیر و همهٔ قوانین اخترشناسی را بیاموز اما طالع‌بینی (اخترشماری) و علم کیمیا را برای خاطر من، به مناسبت اینکه گزاف است و پوچ رها کن. از حقوق مدنی می‌خواهم که زیباترین متون را از بر باشی و آنها در کنار متون فلسفی بگذاری.


Et quand à la congnoissance des faictz de nature, je veulx que tu te y adonne curieusement, qu'il n'y ayt mer, riviere, ny fontaine, dont tu ne congnoisse les poissons, tous les oyseaulx de l'air, tous les arbres, arbustes et fructices des foretz, toutes les herbes de la terre, tous les metaulx cachez au ventre des abysmes, les pierreries de tout Orient et midy, rien ne te soit incongneu.


و از آنچه که به شناخت طبیعت مربوط می شود، می خواهم که به جهد به آن بپردازی : که دریایی نباشد، و نه رودی و نه سرچشمه‌ای که تو ماهی‌هایشان را نشناسی. هیچ پرنده‌ای در آسمان، هیچ درخت و درختچه‌ای، هیچ میوه‌بری در جنگل، هیچ گیاه بر زمین، هیچ فلزِ پنهانی در دل مغاک، هیچ سنگِ نفیسی از سرزمین‌های شرق و جنوب، هیچ چیز برای تو ناآشنا نباشد.


و می‌خواهم به جهد به آنچه بپردازی که به شناخت طبیعت مربوط می‌شود: دریایی نباشد، نه رودی، نه سرچشمه‌ای که ماهیانش را نشناسی. هیچ مرغی در آسمان، هیچ درخت و درختچه‌ای، هیچ میوه‌‌ای در جنگل، هیچ گیاهی بر زمین، هیچ فلزی نهان در دل مغاک، هیچ گوهری (سنگ ذی‌قیمتی) از سرزمین‌های شرق و جنوب، از این همه چیزی برای تو ناآشنا نباشد.




Puis songneusement revisite les livres des medicins Grecz, Arabes, et Latins, sans contemner les Thalmudistes, et Cabalistes, et par frequentes anatomies acquiers toy partaicte congnoissance de l'aultre monde, qui est l'homme. Et par lesquelles heures du jour commence à visiter les sainctes lettres. Premierement en Grec, le nouveau testament et Epistres des apostres, et puis en Hebrieu le vieux testament. Somme que je voye un abysme de science:


سپس کتاب‌های پزشکان یونانی، عرب و رومی را دوره کن، بی آنکه تلمودیان و کابالیست‌ها را دست کم بگیری و با تشریح/بررسی‌های ممتد، شناختی پر از این دیگر جهان که انسان باشد به دست آر. و چندین ساعت در روز شروع به خواندن کتب مقدس کن : پیش از هر چیز عهد جدید و نامه‌های رسولان را به یونانی بخوان، سپس عهد قدیم را به عبری. مخلص کلام، که من در تو مغاکی از علم بیابم!


سپس کتاب‌های پزشکان یونان، عرب و روم را دوره کن بی‌آنکه تلمودیان و اهل قباله را خوار داری، و با تشریح پیوسته شناختی از عالم دیگر که همانا انسان باشد به دست آور. و روزانه چندین ساعت را با مراجعه به متون مقدس آغاز کن. پیش از هرچیز عهد جدید و نامه‌های رسولان را به یونانی بخوان، و پس از آن عهد عتیق را به عبری. مخلص کلام، در تو مغاکی از علم ببینم.


car doresnavant que tu deviens homme et te fais grand, il te fauldra yssir de ceste tranquillité et repos d'estude: et apprendre la chevalerie, et les armes pour defendre ma maison, et nos amys secourir en tous leurs affaires contre les assaulx des malfaisans.


چراکه، کنون که مردی شده‌ای و بزرگ می شوی، بایست که راحت و بی‌دغدغگی تحصیل را بگذاری تا سواری و سلاح بیاموزی تا از خانه‌‌ی من دفاع کنی و به داد دوستانی برسی که در دشواریِ ناشی از تهاجمِ دژپنداران گرفتارند/و به داد دوستانی که گرفتار دشواری‌های ناشی از تهاجم بدکارانند برسی. و می خواهم که زین پس تو حساب پیشرفتت را داشته باشی.


زیرا اکنون که مردی شده‌ای و بزرگ می‌شوی می‌بایست راحت و بی‌دغدغه تحصیل را بگذاری و سواری و سلاح بیاموزی تا از خانهٔ من دفاع کنی و به داد دوستانی برسی که از دست‌درازی بداندیشان در زحمتند.




Et veux que de brief tu essaye combien tu as proffité, ce que tu ne pourras mieulx faire, que tenent conclusions en tout savoir publiquement envers tous et contre tous: et hantant les gens lettrez, qui sont tant à Paris comme ailleurs.


و می خواهم که پیشرفتت را بسنجی، و اینکار را بهتر از این نمی‌توان به انجام رساند ولو که در همه دانشی بکوشی پرسش هر له و هر علیه‌ای را بیابی، در صحبت ادیبان، چه در پاریس باشند چه در هر جای دیگر.


و می‌خواهم که پیشرفت خود را بیازمایی …



Mais par ce que selon le saige Salomon Sapience n'entre point en âme malivole, et science sans conscience n'est que ruine de l'âme ...


اما چون به روایت سلیمان حکیم خرد در روان بزه‌کار راه نخواهد داشت و دانش بی‌بینش جز ویرانه‌ی روان ‌نیست، تو را مناسب است که پرورگار را خدمت کنی و دوست بداری و از او بترسی.


اما چون به قول سلیمان حکیم حکمت در جان گنه‌کار راه نخواهد یافت (جامعه ۲:۲۶) و دانش بی‌بینش جز ویرانهٔ جان نیست، بر تو است که پروردگار را خدمت کنی و دوست بداری و از او بترسی.